بخشی از این تحقیقات در مورد رابطه‌ی جوانان با مذهب، عقاید و اَعمال مذهبی بود. همانطور که در ابتدای این مقاله گفته شد، یافته‌ها روند مشاهده‌شده در سایر جوامع غربی، یعنی انحراف از دین، عمدتاً انحراف از اعمال مذهبی (مانند مراسم مذهبی، نماز خواندن، روزه) و همچنین افزایش سابقه‌ی بی‌دینی یا حتی ظهور الحاد و ندانم‌گرایی، را تایید می‌کند

 ویسنده: الکساندروس ساکلاریو
ترجمه: رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در یونان

    بخشی از این تحقیقات در مورد رابطه‌ی جوانان با مذهب، عقاید و اَعمال مذهبی بود. همانطور که در ابتدای این مقاله گفته شد، یافته‌ها روند مشاهده‌شده در سایر جوامع غربی، یعنی انحراف از دین، عمدتاً انحراف از اعمال مذهبی (مانند مراسم مذهبی، نماز خواندن، روزه) و همچنین افزایش سابقه‌ی بی‌دینی یا حتی ظهور الحاد و ندانم‌گرایی، را تایید می‌کند.

    از نظر تعلق به یک گروه مذهبی، بیشتر پاسخ‌دهندگان خود را مسیحیان ارتدوکس معرفی می‌کنند (۵۷%). این یافته‌ای نسبتاً قابل‌انتظار است، هرچند این رقم بسیار پایین‌تر از جمعیت عمومی است؛ ازاین‌جهت که طبق نظرسنجی‌های بالا، این درصدها از ۸۰ تا ۹۰ درصد متغیر است. جالب‌ترین یافته این بود که دومین پاسخ خودسنجی، دسته‌ی «بی‌خدا» با نرخ پاسخ ۲۴ درصد بود. شمول داوطلبانه در این دسته‌بندی از اهمیت بالایی برخوردار است، چون از دیرباز، به واژه‌های آتئیست/بی‌خدایی انگ زده می‌شود. در نتیجه، این انتخاب پاسخ‌دهندگان نیز تمایل به «شکستن» انگ بی‌خدایی را نشان می‌دهد. ۱۵ درصد دیگر از پاسخ‌دهندگان پاسخ دادند که خود را «بی دین/ندانم‌گرا» می‌دانند، که تعداد آنها حتی بیشتر از آنهایی است که به هیچ دینی تعلق ندارند یا احتمالاً به هیچ خدایی اعتقاد ندارند. این آمار و ارقام نظرسنجی‌های دیگر را تأیید می‌کند (دیانیوسیس، ۲۰۲۲)، که یعنی در جامعه‌ی یونان، جوانان به‌تدریج از مذهب دور می‌شوند.

   در همین راستا، پاسخ‌های شرکت‌کنندگان در مورد رابطه‌شان با یک آموزه‌ی دینی جالب بود. تعداد زیادی از شرکت‌کنندگان (۴۲ درصد) پاسخ دادند که با هیچ فرقه‌ی مذهبی ارتباط ندارند. این یافته سؤالات پژوهشی بیشتری را مطرح می‌کند، چون خیلی‌ها هستند که ظاهراً خود را مسیحی ارتدکس می‌دانند، بدون اینکه خود را عضو کلیسای ارتدکس بدانند. دلیلش این است که بسیاری از جوانان در یونان مسیحی اسمی یا فرهنگی هستند و آن را در نظرسنجی‌ها بیان می‌کنند، فقط به این دلیل که در کودکی غسل تعمید گرفته‌اند، اما به غیر از تعطیلات مذهبی بزرگ دیگر به کلیسا نمی‌روند. بنابراین، می‌شود ادعا کرد که جوانانی نیز هستند که ممکن است بدون تعلق به هیچ دینی به خدا یا قدرتی بالاتر معتقد باشند (باور بدون تعلق) (دیوی ۱۹۹۴). در نهایت، ۳۴ درصد پاسخ دادند که رابطه‌ی سستی با مذهب دارند و تنها ۲۲ درصد پاسخ دادند که با یک فرقه‌ی مذهبی، یعنی مسیحیت ارتدکس، رابطه‌ی نزدیکی دارند. همین امر در مورد مشارکت در اَعمال مذهبی نیز صدق می‌کند، چون ۳۴ درصد از پاسخ‌دهندگان به این سؤال که «به جز برای شرکت در مراسم عروسی، غسل تعمید، عید پاک و کریسمس، هر چند وقت یک‌بار به کلیسا می‌روید؟» پاسخ «هرگز» داده‌اند؛ این رقم یافته‌های نظرسنجی‌های دیگر در این گروه های سنی را تایید می‌کند (کاپا ریسرچ ۲۰۱۵).

     بارزترین یافته‌ها در مورد وابستگی مذهبی و متعاقب آن مشارکت در اَعمال مذهبی تغییر مشاهده‌شده مربوط به جنسیت است. بنا به بیشتر تحقیقات فعلی، زنان مذهبی‌تر از مردان هستند (ترزبیاتوسکا و بروس، ۲۰۱۲). یافته های این تحقیقات روند جالبی را نشان می‌دهد. هنگامی که از زنان در مورد رابطه‌شان با یک مذهب خاص سؤال شد، ۱۶ درصد از آنها، در مقایسه با ۲۶ درصد از مردان، پاسخ دادند که رابطه‌ی نزدیکی با مذهب دارند. ۴۶ درصد از زنان، در مقایسه با ۳۹ درصد از مردان، پاسخ دادند که هیچگونه ارتباطی با هیچ دینی ندارند. همچنین، در رابطه با خودشناسی، زنان و مردان از نظر تعلق به دین ارتدوکس یا دین دیگر و همچنین از نظر الحاد، ندانم‌گرایی و غیرمذهب، تقریباً یکسان بودند. در مجموع، ۱۶ درصد از زنان جوان خود را بی دین یا ندانم‌گرا (در مقایسه با ۱۵ درصد از مردان) و ۲۲ درصد ملحد (در مقایسه با ۲۵ درصد از مردان) معرفی کردند. در مورد حضور در کلیسا، یافته‌ها چشمگیرتر بودند. تنها ۴ درصد از زنان پاسخ‌دهنده، در مقایسه با ۱۰ درصد از مردان، به این سوال که آیا «حداقل هفته‌ای یک بار» به کلیسا می‌روند پاسخ مثبت داده‌اند، درحالی‌که ۴۲ درصد از زنان، در مقایسه با ۲۹ درصد مردان، پاسخ داده‌اند که «هرگز» به کلیسا نمی‌روند.

    بنا به تحقیقات و تحلیل های کمّی، حتی با اینکه بیشتر جوانان خود را مسیحی ارتدوکس می‌دانند، از یک سو، تعداد زیادی از جوانان هستند که آشکارا خود را ملحد معرفی می‌کنند، و از سوی دیگر، جوانانی هستند که بدون اعتقاد به خدا (تعلق بدون اعتقاد) یا اعتقاد به قدرت برتر/موجود برتر، و بدون در نظر گرفتن تعلق به کلیسای ارتدکس (یعنی، معتقد به خدا بدون تعلق) خود را ارتدوکس اعلام می‌کنند. به نظر می‌رسد رعایت سنت‌ها و آداب و رسوم در برخی موارد از ایمان مهم‌تر است، درحالی‌که برخی از سنت‌ها و آداب و رسوم را حتی افرادی که خود را مسیحی ارتدوکس نمی‌دانند، رعایت می‌کنند، همانطور که یکی از شرکت‌کننده‌ها در گزیده‌ی زیر توضیح داده است:

«من در یک محیط ارتدکس بزرگ شدم. من آداب و رسوم مسیحی را به‌عنوان مراسم، نه [آیین] مذهبی دوست دارم. من آن بخش از سنت را که به ما امکان تامل، و نزدیک بودن با خانواده‌مان، و معنویت می‌دهد دوست دارم. من به این بخش از دین اهمیت می‌دهم و نه خود دین؛ بنابراین، نمی‌توانم بگویم که یک مسیحی ارتدوکس هستم (تاسیا۲۹).

در مورد خودشناسی مذهبی در تحقیقات کیفی، حتی با اینکه نمونه‌ی مورد مطالعه معرف جمعیت عمومی نبود، یافته‌های مشابه بایافته‌های بخش کمّی ثبت شد. از مجموع ۲۱ نفر: ۱۲ نفر خود را ملحد، ندانم‌گرا یا بی‌اعتنا به دین معرفی کرده‌اند؛ ۶ نفر خود را ارتدوکس مسیحی وفادار، متعلق به کلیسای ارتدکس با درجات مختلف از صمیمیت توصیف کرده‌اند؛ و ۳ نفر خود را مؤمن، دارای رابطه‌ی شخصی با خدا، اما بدون هیچ رابطه یا نزدیکی خاصی با کلیسا برشمرده‌اند. باوجود این، همگی در محیط‌های خانوادگی و اجتماعی‌ای رشد کرده بودند که در آن باورهای مذهبی، و به‌ویژه اعمال مذهبی وجود داشت، البته نه همیشه با شدت یکسان. گاهی‌ این محیط‌ها از نظر مذهبی «آرام» و «بی‌طرف» هستند، و تنها در چند مورد بسیار نزدیک به اعتقادات مذهب ارتدکس و کلیسا هستند، مثلاً داشتن کشیش یا شرکت در مدارس مذهبی مسیحی که یکشنبه برپا می‌شوند. همانطور که یکی از مصاحبه‌شوندگان اشاره کرد:

«من خانواده‌ای عمیقا مذهبی دارم؛ ازآنجایی‌که در یونان به دنیا آمدم، یک مسیحی ارتدکس هستم. اگر در کشور دیگری به دنیا می‌آمدم، به‌وضوح دین دیگری داشتم. [. . . ]. من تصور می‌کنم که همه‌ی ادیان کم و بیش مثل هم هستند؛ من به دعا و عبادت اعتقاد دارم. بله، من یک مسیحی ارتدکس هستم، اما تردیدهایی دارم». (جیانا ۳۴)

   مصاحبه‌شونده‌ی دیگری به این حس موروثی بودن دین نیز اشاره کرد. این واقعیت که بسیاری از جوانان عمدتاً یا منحصراً برای مقاصد فرهنگی به کلیسا می‌روند یک استدلال جامعه‌شناختی از قبل تدوین‌شده را تقویت می‌کند؛ این استدلال که دین زنجیره‌ای از خاطرات است که از نسلی به نسل دیگر از طریق خانواده و جامعه‌ی گسترده‌تر به ارث می‌رسد (مثلا، نظام آموزشی) (هرویو-لگر ۲۰۰۶؛ هالبواچ ۱۹۸۰، ۱۹۹۲). اما گاهی این زنجیره از خاطرات مذهبی (انتقال ایمان از نسلی به نسل دیگر) گسسته می‌شود، و اعضای خانواده یا جامعه از مذهب سنتی دور می‌شوند (بنگتسون ۲۰۱۳؛ ساکلاریو ۲۰۲۲). در نتیجه، جوهره‌ی دین از بین می‌رود، و تنها یک پوسته‌ی بیرونی رسمی به جا می‌ماند.

    وقتی صحبت از اَعمال مذهبی (شرکت در مراسم مذهبی) شد، پاسخ‌های مختلفی از مصاحبه‌شوندگان به دست آمد. مثلا، یکی از مصاحبه‌شوندگان، به‌عنوان پسر یک کشیش، تقریباً هر روز در کلیسا حضور داشت و همچنین در مدارس مذهبی مسیحی که یکشنبه‌ها برپا می‌شوند به‌ بچه‌های دبستانی تعلیمات دینی می‌داد. از سوی دیگر، برخی از مصاحبه‌شوندگان خود را ملحد و ندانم‌گرا معرفی کردند و پاسخ دادند که یا در رویدادهای اجتماعی (عروسی، غسل تعمید، و غیره) یا برای بازدید از یک معبد تاریخی یا یک صومعه به دلایل فرهنگی به کلیسا می‌روند. بیشتر مصاحبه‌شوندگان اظهار داشتند که آنها در عید پاک و بسیار کمتر در کریسمس و ۱۵ اوت (عروج مریم مقدس) از کلیسا دیدن می‌کنند. تعداد کمتری از آنها اظهار داشتند که منظم‌تر به کلیسا می‌روند، مثلاً ماهی یا هفته‌ای یک بار. برخی از مصاحبه‌شوندگان باایمان گفتند که به‌طور منظم، حتی روزانه، عبادت می‌کنند، یا وقتی از جلوی کلیسا رد می‌شوند با کشیدن علامت صلیب ادای احترام می‌کنند.

   برخی از جوانان مصاحبه‌شونده پاسخ‌های جالبی دادند و ادعا کردند معاشرت و حضور در کلیسا همراه با رفتار و لباس پوشیدن مناسب (مثلاً رفتن در روز یکشنبه با لباس خوب) حس بدی به آنها می‌دهد و ترجیح می‌دهند در کلیسا تنها باشند. همانطور که یکی از مصاحبه‌شوندگان مشخصا گفت،

«من به کلیسا می‌روم، اما وقتی مراسمی برگزار می‌شود، به کلیسا نمی‌روم.... من از مراسمی که در کلیسا برگزار می‌شود خوشم نمی‌آید؛ من به دلایل شخصی به کلیسا می‌روم، چون وقتی کلیسا خالی است آنجا احساس آرامش می‌کنم. [. . . ] من معتقدم که خدا در درون شماست. افراد مسن [به کلیسا] می‌روند، چون از بچگی اینگونه تربیت شده‌اند. [. . . ] و بر سر اینکه بهترین مسیحی چه کسی است با هم رقابت می‌کنند.... من خوشم نمی‌آید زمانی به کلیسا بروم که قرار است بهترین لباس خود را بپوشید و همه به شما نگاه می‌کنند؛ من دلم می‌خواهد با شلوار ورزشی به کلیسا بروم». (تاسوس ۳۵)

    یکی از جنبه‌های جالب این تحقیقات رابطه‌ی بین مذهب و دیدگاه‌های جوانان در مورد چندین موضوع اجتماعی، مانند سقط جنین و همجنس‌گرایی بود، به‌طوری‌که ۷۶ درصد از مصاحبه‌شوندگان موافق بودند که همجنس‌گرایی باید پذیرفته شود، درحالی‌که ۴۲ درصد گفتند قطعاً موافق هستند که زوج‌های همجنس باید امکان فرزندخواندگی داشته باشند، و ۱۸٪ گفتند که «احتمالا موافق هستند». در مورد این سؤالات، زنان بسیار مثبت‌نگر بودند، به‌طوری‌که ۸۸٪ از زنان در مقایسه با ۷۱٪ از مردان همجنسگرایی را پذیرفتند، درحالی‌که در مورد مقوله‌ی فرزندخواندگی، ۷۱٪ از زنان، در مقایسه با ۵۳ درصد از مردان، با کلمه‌ی «قطعا» یا «تا حدودی موافق» پاسخ دادند. حتی با اینکه این درصدها برای مردان غیرمعنی‌دار نیست، تفاوت بین زنان و مردان قابل‌توجه است. جالب‌ترین یافته‌ها مربوط به مصاحبه‌شوندگانی است که می‌گویند ارتباط نزدیکی با دین دارند، که حتی با اینکه با دیدگاه فرزندخواندگی توسط زوج‌های همجنس موافق نیستند (۷۵٪ مخالف هستند)، ظاهرا دیدگاه کوته‌بینانه‌ای نسبت به همجنس‌گرایی ندارند. (۴۴% اظهار داشتند که فرزندخواندگی توسط زوج‌های همجنس باید پذیرفته شود و ۴۹% اظهار داشتند که چنین زوج‌هایی باید از فرزندخواندگی منصرف شوند).

   یافته‌های مشابهی در مورد سقط جنین وجود دارد، به‌طوری‌که ۵۳ درصد از مصاحبه‌شوندگان گفتند که سقط جنین در هر شرایطی باید قانونی باشد و ۱۶ درصد اظهار داشتند که سقط جنین باید در بیشتر موارد قانونی باشد، درحالی‌که تنها ۷ درصد گفتند که سقط جنین باید غیرقانونی باشد. انتظار می‌رفت که در پاسخ به این سوال، زنان نسبت به مردان مثبت‌نگرتر باشند (۶۸% در مقابل ۴۵%  اعلام کردند که در همه‌ی موارد سقط جنین باید قانونی باشد). طبق انتظار، مصاحبه‌شوندگان که ارتباط نزدیکی با یک مذهب داشتند نسبت به قانونی شدن کامل سقط جنین دید منفی‌تری داشتند، هرچند موافق بودند که در برخی موارد باید قانونی باشد. البته ۲۰ درصد از آنها علناً از غیرقانونی بودن آن حمایت کردند. علاوه بر مثبت‌نگری بیشتر زنان در مورد سقط جنین، آنهایی که وابستگی ضعیف خود را به یک دین اعلام کرده‌اند سقط جنین را بیشتر قبول دارند: ۷۹ درصد از آنها موافق بودند که همجنس‌گرایی باید پذیرفته شود، و ۶۰ درصد از آنها تا حدی با فرزندخواندگی در زوج‌های همجنس موافق بودند. همچنین، ۵۲ درصد از آنها با قانونی شدن کامل سقط جنین موافق بودند. طبق این نتایج، رابطه‌ی نزدیک با یک دین، در این مورد مسیحیت ارتدکس، با دیدگاه‌ها و افکاری که تنوع جنسی و حق زنان را برای اداره‌ی بدن خود به دلخواه‌شان می‌پذیرند، سازگار نیست.

کد خبر 17452

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =